سایتی برای معرفی تورهای مسافرتی و گردشگری
نویسنده ای که برای یافتن شمس و مولانا از تبریز تا قونیه رکاب زد

نویسنده ای که برای یافتن شمس و مولانا از تبریز تا قونیه رکاب زد

به گزارش تور مسافرتی آذربایجان شرقی چند سال پس از روزهایی که کتابی از نویسنده ی ترک به مرجع آشنایی مردم جهان و ایران با مولانا و شمس تبدیل گشته بود، جوانی تبریزی از دیار شمس، تصمیم گرفت تا به سراغ سبکی متفاوت در ادبیات رفته و مسیری را که شمس و مولانا طی کرده بودند با دوچرخه بپیماید تا شیفتگی، خامی و پختگی را با چشم دل ببیند و شرح دهد.
حسن کرمی قراملکی، نویسنده ی جوان تبریزی و برنده ی جایزه ی ادبی جلال آل احمد هنوز هم منتظر حمایت متولیان فرهنگ و ادب در تبریز است تا کار فرهنگی اش را آنطور که شایسته ی شمس، مولانا، ایران و تبریز است، به جهان معرفی نماید.
کتاب “رکاب زنان به دنبال شمس” سبک متفاوتی از سفرنامه بوده که ضمن حضور خود نویسنده در متن کتاب، رویدادهای تاریخی و زندگی شمس و مولانا هم در آن روایت شده است.
در پشت جلد کتاب آمده است:
«دوست عزیز این کتاب را که باز کنی، در سفری با دوچرخه به دوردست های آشنا، همسفر من خواهی بود. ای همسفر جای هیچ بهانه ای همچون آماده نبودن تن، نداشتن دوچرخه و… نیست! فقط دستم را بگیر و بر تَرک دوچرخه ام بنشین تا باهم از «تبریز» (دیار شمس) «رکاب زنان به دنبال شمس» به سمت «قونیه» (دیار مولانا) روان شویم. سفر ما سیر آفاق خواهد بود و سیر در خویشتن و سیر در تاریخ. ما در کوچه های خسته‌ی تاریخ در محدوده‌ی هشت صدساله ای سیال خواهیم بود و از فضای این کوچه ها رایحه‌ی عشق آسمانی «شمس» و «مولانا» را خواهیم گرفت. در قونیه هم به کاروان مولانا که راهی «دمشق» است، خواهیم پیوست و غرق در اشتیاق یافتن شمس، به دمشق، شهر «ابن عربی» و محل حشرونشر مولانا و شمس خواهیم رفت. سفر ما پراست از پنجره هایی که از آنها به تاریخچه‌ی اماکنی که در آن حضور داریم، نگاهی خواهیم انداخت. بیشتر این پنجره ها رو به روزگار شمس و مولانا باز می شود. دوست من لازم نیست دست پر باشی، فقط کافی است دل خویش را صاف کنی. همه چیز در خورجین من وجود دارد. خورجین من پر است از اطعمه و غذاهای روح افزا و فرح بخش. کوله بار من لبریز از کتاب هایی همچون «مثنوی معنوی»، «دیوان شمس»، «فیه مافیه»، «مقالات شمس» و… است. نترس باوجود این گنجینه ها جای هیچ کسالت و بیهودگی نیست. پس ای همسفر بقول معروف «پروا مکن بشتاب»، جاده ها با جیرجیرک های عاشق و گل های آفتابگردانش ما را می خواند.»

علاقه ی او به سفرنامه ریشه در کودکی داشته و سفرنامه های ناصرخسرو و مارکوپولو توجهش را جلب می کرده اند، اما اینکه چرا سفر با دوچرخه را برگزیده است، ماجرای جالب تری دارد و رد پایی از دوچرخه ی آقای همسایه در این ماجرا به چشم می خورد.
حسن کرمی قراملکی در این خصوص می گوید: از کودکی به دوچرخه علاقه داشتم و نخستین دوچرخه را وقتی سال چهارم دبستان بودم، برایم خریدند. آقایی به نام آقای صانعی در محله مان بود که با دوچرخه به مسافرت می رفت و نحوه ی مسافرت او برایم بسیار جالب بود؛ همیشه مسافرت های وی را تعقیب می کردم، وی در سال ۱۹۹۸ مقارن با بازی های جام جهانی با دوچرخه به فرانسه سفر کرد.